خب این پست فقط برای یکی هست که خودش میدونه
از این به بعد دیگه کمتر به دختر ها گیر بده
خب این آقا پسر که میبنید عنوان زیبا ترین باربی در کویت و خلیج(فارس) رو به خودش اختصاص داده
البته من فکر میکنم اینا دونفر هستن هر چقدر گشتم عکس اصلی رو پیدا نکردم
لطفا اگر کسی پیدا کرد خبر بده
ادامه مطلب ...
امروز که نه دم غروب رفتم تو حیاط لباس پهن کنم
که یه چیزی به چشمم خورد چون لباس دستم بود
رفتم که کارم رو انجام بدم وقتی برگشتم دیدم نیستش
گفتم خب رفت دیگه
اومد تو دیدم این کوچلو تو اتاقِ
ولی طفلکی بال راستش زخمیه براش جا درست کردم
تا زمانی که بزرگ بشه و بالش خوب بشه بتونه پرواز کنه ازش مواظبت میکنم
الان هم خوابیده
بی ربط نوشت: بالاخره یه جا رو پیدا کردم که برای خانم ها اسلامی نباشه
بعد از مدتها تصمیم گرفتم که برم لب ساحل برای آفتاب گرفتن
در شهر اول خوب نشد چون طرح سالم سازی هنوز راه اندازی نشده بود
رفتیم شهر دوم اونجا هم که طرح داشت باید با مانتو روسری میرفتی تو آب
کلا بی خیال آفتاب گرفتن شدیم
وای که چقدر از این فصل بدم میاد وقتی برگشتم جلو در خونم ۵ تا سوسک مرده بود
رفتم فروشگاه ماده قهرمان سوسک کش خرید حالا تو خونه پر شده
دارم دیونه میشمممممم
بی ربط نوشت: چقدر آدم می تونه خودخواه باشه؟؟؟؟؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
؟
این پست مربوط به من نیست !(از اش خوشم اومد)
یکی از مواردی که توجه من را خیلی جلب میکند، تفاوت روشهای تربیتی والدین
غربی و شرقی است. نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود: "والدین شرقی خود
نیاز به یک تربیت اساسی دارند.."
1- بعنوان مثال بچه غربی سرفه میکند. مادر یک دستمال درمیآورد و به بچه
میدهد
بچه شرقی شدید سرفه میکند. مادر به او میگوید: "نکن". بعد هم بچه را دعوا
میکند. بچه حالا علاوه بر سرفه کردن، زِر هم میزند..
2- بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او میگوید که
راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان
بطرف در میرود و خوشحال است. احساس میکند کار مهمی انجام میدهد.
بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان
بیرون میبرند. بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون
برود. قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول
میکند. همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد
بستنی است.
3- بچه غربی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر
گوش میدهد، اما عکسالعملی نشان نمیدهد.
بچه شرقی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر
درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش میدهد. به
بچه میگوید: "اون فقیره. واسه همین بیتربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق
در منطق و فراست این جورمادرها شدهام!!)
4- بچه غربی بستنی میخورد. مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک
کند.
بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور دهانش را پاک میکند.
5- بچه شرقی زر میزند. مادر دعوایش میکند. پدر به مادر میتوپد که بچه
را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا
میکند. بچه شرقی زر میزند. باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی
کلاً زیاد زر
نمیزند)
6- بچه غربی زمین خوردهاست. بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.
بچه شرقی زمین خوردهاست. مادر توی سرش میزند و "یا امام رضا" میگوید. بچه را
بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. مادر
گونه میخراشد. هر دو مفصل هوار میکشند. بعد بچه میرود بازی کند. مادر آینه
درمیآورد تا آرایشش را کنترل کند.
7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفتهاست. مادر از کیفش کاغذ و مدادرنگی
بیرون میآورد. بچه مشغول میشود.
در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک
صورتحساب از کیفش درمیآورد. یک خودکار ته کیفش پیدا میکند. اول کلی "ها"
میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد. بچه دو خط میکشد. رنگ ندارد و جذبش
نمیکند. از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که
سوزنش گیر کردهباشد، لاینقطع میگوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن،
آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شدهاست. دلت میخواهد بلند
شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!!
و این ماجرا ها تمام نشدنی است وشاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود
نیاز به یک تربیت اساسی دارند...
بعدا نوشت: نمیدونم چرا بعضی از آدما طاقت شنیدن نه رو ندارن؟؟؟؟