صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

تا مدتی

دوستان عزیز برای سفری نیستم و امیدوارم که همه چیز به خوبی پیش بره  

برای همگی آرزوی موفقیت دارم و میدوارم به هر آنچه در دل دارید برسید

تا اصلاع ثانویه نیستم

دوستان گلی چون شما داشتن هنر است

به خود افتخار می کنم که شما ها رو دارم

بنا به دلایلی دیگه فرصت آمپ کردن این وبلاگ رو ندارم

در اولین فرصت خدمت تکتک دوستان خواهم رسید

از حضور همیشه سبزتان سپاس گذارم

به خداوندگار عالمیان میسپارمتان

ایرانی؟؟؟؟؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کافر شدم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تفاوت

گاهی انسان بودن ارزشش خیلی بیشتر از خیلی چیز هاست

یکی مثل این آقا بوسه و عشق نثار سلطان جنگل میکنه

یکی هم مثل هم وطن خودمان......

ادامه مطلب ...

وای بر احوال ما که ایرانی هستیم

حیوان هر چقدر هم وحشی باشد طبیعتش است

 

 

وای بر ما !وای بر انسان, وای برذات انسان

 

 

نفرین بر تمامی خشونت های زمین

 

 

که عقل آدمی اینچنینش کرده است

 

 

(وای بر تو که ضجه اش را نمی شنوی چرا که همواره کر بوده ای)

 

از انسان بودن خویش بیزارم
 

آه از نهادم بر خواست 
 

با من از محبت و مهر سخن نگو 
 

با من از دوست داشتن عشق ورزید هیچ مگو
 

همواره دروغی بیش نخواهم دانست؛
 

با من سخن مگو ....


این است خشم و غضب خداوند بر دیار ما ادامه مطلب ...

گزارش....

طبق دستور پزشک معالج ونوس باید آزمایش خون بدهد 

 

صبح خروس خون ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم رفتم آزمایشگاه 

 

صورت پف کرده به کنار چشم های به خونشست هم به کنار  

 

فشار پائینم باعث شد چند بار زمین بخورم 

 

انتظار تا مسئول گرفتم خون بیاید 

 

من: رگ هایم خیلی نازکن و خیلی هم بد پیدا میشوند! 

 

مسئول که دختر ۲۴ یا ۲۵ ساله بود  

 

گفت: من کارم رو خوب بلدم  احتیاج نیست شما چیزی بگید 

 

من: سکوت 

 

مسئول کش دور باز رو بسته به بازوم ! و بادقت تمام دنبال رگ میگردد 

 

من: اگر یکم محکمترش کنید بد نیست 

 

مسئول : کش رو باز کرد این دستون که رگ نداره بزارید رو اون دستتون امتحان کنم 

 

من: بفرمائید فقط کش رو محکم تر ببندید 

 

مسئول: بالاخره سوزن رو فرو کرد در دست بنده

(انگار دست من جون نداره ۹۰ درجه این سوزن رو چرخانده و عقب و جلو کرد ) 

 

من : یکم این کش رو محکم کنید خون جمع بشه 

 

مسئول : سوزن بیرون کشید می گه بزار دوباره رو اون دستت امتحان کنم اگر نتونستم میگم همکارم بیاد خون بگیره 

 

من: با خشم بفرمائید

آخر سر هم بعد از سوراخ سوارخ کردن بنده همکارش آمد خون گرفت 

 


 

پ.ن قسم خوردن دکتر ها: قسم می خورم تا آخرین لحظه جان بیمار از هر چیزی برایم واجب تر باشد. بعد وقتی کارت به دکتر میرسه اول تا صد هزارتومن پول ویزیتش رو نگیره کارت رو انجام نمیده دکتر هم دکتر های قدیم(مملکت داریم ما)