نشسته ام با تو
اندوه نجوایم را می شنوی ؟
و تو! تبسم می زنی
من میگ ویم پر از دردم
تو لبخند میزنی
من میگویم پر از فریادهای خاموشم
تو می خندی
من می گویم پراز رنجم
تو بازهم می خندی
من می گویم تو این زندگی سختی زیاد کشیدام
تو صدای خندات بالا می رود
من می گویم اندوهم برای تو خوشایند است
تو باز هم صدای خنده ات بالاتر می رود
من می گویم پر از بغض ام دارم خفه می شوم
تو ریسه میروی
اصلا من دیگر خاموش می شوم تو بگو به چه چیزی این گونه می خندی
آنگاه می بینم ! پرستاری با داروی تزریقی به تو نزدیک می شود
و تو فریاد میزنی !
من هم مثل تو بودم ! حالا کارم شده تحمل این تزریق ها
سلام دوست عزیز
شب تون خوش.
طبق معمول این چند شب افتتاح کلام با منه و بعد آغاز فعالیت چت روم
که دیگه اونجا جای من نیست
دلنوشته قشنگی بود.مخاطبتون کی بوده که این همه میخندید بهتون؟؟
اره خب.به دریا رفته میداند مصیبتهای طوفان را
یعنی اینکه:ما هم اره..میخندیممممممممممم
خوش و سلامت باشی.تابعد..یاعلی مدد
پاسخ:
خیلی زیبا بود
اگه چیزی وجود داره که با تزریقش آدم به همه اینایی که گفتی می خنده ! من دلم می خواد کارم بشه تحملش !
(خط -۹ با همه یا باز هم ) پاسخ:
سلام
ممنون
بی خیال
باز بوده
راستی چرا ادرس نگذاشتن که خدمت برسم