صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

صدف

درُ دانه ء صدف همیشه مروارید سفید نیست

او را بستاید و او را بپرستید

چرا ستایش نمی کنید؟ او خالق ماست 

 

وای بر احوال آنانی که چشم دارند و می بینند ولی باور نمی کند و انکارش می کنند.. 

 

وای بر احوال آنانی که گوش دارند و می شنوند و تظاهر به نشنیدن و سعی می کنند که نشنوند 

 

وای بر احوال آنانی که احساس می کنند و به احساس شان شک دارند و باور نمی کنند. 

 

وای بر احوال آنانی که سخن می کویند و زبانشان بجای اسم او بر ضد او باز می شود و سخن می گویند. 

 

وای بر احوال آنانی که چشم و گوش و حس و زبان دارند ولی باور نمی کنند و نمی ستایند. 

 

همه گوش فرا دهید ! زبان ، گوش خود را به کار گیرید ، احساس و چشم خود را بگشائید ؛ 

 

او را صدا کنید  و او را بپرستید که او خالق بزرگ جهان است . 

 

او را صدا کنید . با تمام وجود صدایش کنید . او صدای ما را می شنود 

 

ار تمام وجود صدایش کنید که صدایتان را باور کند

ادامه مطلب ...

العفو

خدایا از شر شیطان به تو پناه می آورم 

 

از شر گناهانم به تو پناه می آورم 

 

از شر تمام بدی ها به تو پناه می آورم 

 

خدیا بگذر از گناهان دانسته و ندانسته ام 

 

خدایا ببخشای بر من گنه کار 

  

این شب را برما فرو فرستادی توبه کننده باشیم 

 

تو خود توبه کنندگان را دوست داری 

 

توبه می کنم ! توبه می کنم ! توبه می کنم 

 

عجز خود را می پذیرم ببخشای مرا 

 

خداوندگارا مرا پناه ده

ادامه مطلب ...

انتها

انتهایی نیست 

 

                     انتها اوست 

 

 

                                        که او آغاز است 

  

شهادت امیر المومنین را بر تمامی عاشقان حضرت تسلیت می گویم 

ادامه مطلب ...

تو هم آمین بگو

پروردگارا قسمت میدهم به بزرگی و جلالت 

 

به شکوه و عظمتت   

 

به همین شب عزیز 

 

بگذر از گناهان ما  

 

ببخشایی یه هستی بخش جهان 

ادامه مطلب ...

آبادی

من دختر یک آبادیم ! 

 

آبادیی که پسر همسایه دختر کد خدا را اغفال می کند! 

 

دخترک ۱۶ ساله اش ز خانه فرار می کند 

 

پسرانش جای کسب و کار و درس و دانشگاه مواد مخدر را انتخاب می کنند 

 

جایی که فقر و ثروتش به یک میزان نیست 

 

همنجا که این ز آن می دزد و آن ز این 

 

این آبادی! با آبادانیش زخم بر تن مردمانش می نشاند 

 

در این آبادی زن و مرد به یکسان ز افسردگی رنج می برند 

 

مادری برای فرزندش نان قرض می کند 

 

پدری سر خیابان گدایی می کند برای نان شب خانه 

 

 از اعتیاد و فحشایش نمی گویم 

 

من اهل این آبادیم ! می دانی این آبادی نامش چیست؟ 

 

می دانی دلم می خواهد این آبادی را...

ادامه مطلب ...

!؟!

شاید کمی سکوت کنم ؟ کسی نمی داند!

 

احتیاج مرا نگاه تو بر طرف نمی کند؟ کسی نمی داند!   

 

می خواهم در خلوت کده ام تنها باشم؟ کسی نمی داند!  

 

در سکوت به آرامش فکر خواهم کرد؟ کس نمی داند!

ادامه مطلب ...

واقعی

وقتی پای عشق در میان باشد 

 

هر چیزی امکان داره 

 

   

باور ندارین به این سیب زمینی عاشق نگاه کنید

 

ادامه مطلب ...